دشت خواب با کوه هایآبی ، نه شعری نهمیلادیطلوعی بود که مغربشگریه میکرد ستاره ها دل نداشتند کهبخوابندسوخته حتی خاکستر دشت ستون ستون، حرمت احساس بی ریشه گیقدم قدم، درد بی همخونان